Sunday, October 10, 2004

از سایت تریبون
قلعه بابک 83 ، درسی دیگر ، انرژی ملت آذربایجان برای ملت آذربایجان

نگاهی گذرا به تاریخ ایران نشان می دهد که خدمات مثبت حکومتهای ترک ایران در آبادانی سراسر این کشور و حتی رشد و گسترش زبان و فرهنگ ملتهای غیر ترک به خصوص ملت فارس ، با سرنگونی حکومت قاجار و سر کار آمدن سلسله پهلوی به فراموشی سپرده شد و بزرگنمایی نکات منفی حکومتهای ترک و حتی جعل و تحریف تاریخ جهت ترک ستیزی و مبارزه با ملت ترک ساکن ایران در سرلوحه کاری این حکومت و تئوری پردازانش قرار گرفت. حکومتی که خود را وارث دیکتاتوری کوروش می دانست و همچون کوروش ملتهای ایران را به یوغ اسارت خود گرفت.
ظلم و ستم این حکومت شونیستی زمینه ساز تشکیل حکومت ملی آذربایجان در 21 آذر 1324 شد، حکومتی که حتی پایبندی و اعتقاد آن به چهارچوب سیاسی کشور ایران نتوانست آن را از ظلم و تعدی حکومت مرکزی ایران محفوظ بدارد . چراکه ایده مترقی تقسیم قدرت در ایران مغایربا منافع استعماری حکومت مرکزگرای تهران و اربابانش بود.
بعد از فروپاشی حکومت ملی آذربایجان تبعیضهای قومی علیه ملت ترک آذربایجان با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و 32 سال بعد صدای خفه شده آذربایجان در قالب انقلاب اسلامی بلند شد که با سرکوب حرکت خلق مسلمان این حرکت نیز منحرف شد و عقیم ماند.
فداکاریهای ملت ترک آذربایجان در انقلاب مشروطه ، انقلاب اسلامی و جنگ 8 ساله ایران و عراق که به نام ایران و ملت ایران صورت گرفت نیز جهت ثبوت و کسب حقوق برابر با دیگر ملتها کفایت نمی کرد. بعد از انقلاب اسلامی نیز سیاستهای شونیستی تخت پوشش الویت حقوق اسلامی و لفظ امت واحد اسلامی ادامه پیدا کرد.
بررسی فراز و نشیب های حرکت ملی آذربایجان که ریشه آن را باید در تاریخ یک صد ساله اخیر جست خارج از حوصله این بحث است[1] . در این مبحث کوتاه مقصد این است که نشان داده شود تفکرات ایران گرایی ملت آذربایجان در گذشته جز اتلاف انرژی برای این ملت پیشرو و متفکر نتیجه ای نداشته ودر مقطع فعلی نیز جستجوی سعادت ملت آذربایجان در قالب سیستمها و تفکرات سراسری نیز آب در هاون کوبیدن است. قبل از پرداختن بیشتر به این نتیجه گیری نگاهی به وضعیت فعلی بکنیم. ایده برتری ملتی بر ملت دیگر و عدم اعتقاد به حقوق برابر برای ملتهای ساکن ایران یعنی اندیشه شونیسم کماکان پا برجاست. هنوز نیز عده ای مغرضانه یا ندانسته احیای ابتدایی ترین حقوق انسانی ملتهای غیر فارس را در مقابل تمامیت ارضی کشور قرارداده و با مقدس نمایی مسئله تمامیت ارضی مجوز تضییع حقوق انسانی را صادر می کنند. در حال حاضر طرفداران ایده های شونیستی در ایران را می توان به دو گونه تقسیم کرد. تقسیم بندی عمومی:

1. استعمارگران خارجی : به نظر می رسد که همانند گذشته از این ایده طرفداری نمی کنند، ولی در قبال آپارتاید قومی موجود در ایران نیز سکوت کرده اند.
2. استعمارگران داخلی: کماکان برقراری حقوق شهروندی برابر برای ملتهای ساکن ایران را مانعی برای تمرکز گرایی و ادامه حکومت خود می بینند. این دسته را می توان به استعمارگران حاکم و استعمارگرانی که در کمین حکومت هستند تقسیم کرد.
3. تئوریسین های شونیست: این دسته هنوز نیز کمابیش فعال هستند ولی مانند گذشته دیگر با تئوریهای جدید تئوری پردازان غرب تغذیه نمی شوند.این قشر خود بدو دسته تقسیم می شوند: تئوریسین هایی که مغرضانه تئوریهای مورد نیاز استعمارگران را تهیه می کنند و تئوریسین هایی که کورکورانه پیرو دسته اول هستند.
4. ملتها: متاسفانه بیماری اعتقاد به نژاد و زبان برترنه تنها گریبانگیر ملت فارس شده است ، بلکه در نتیجه سیاستهای مستمر تبلیغ تئوریهای شونیستی ، ملتهای غیر فارس را نیز دچار نوعی حس حقارت و انزوا کرده است. شاهد نمونه برای این ادعا اعتقاد قشر وسیعی از ملت فارس به نژاد برتر آریا و برتری زبان فارسی و تحقیر ملتهای دیگر وسعی در انکار و پنهان کردن هویت حقیقی خود توسط دیگر ملتها است.

امروزه حرکت ملی آذربایجان در واقع برای مبارزه با سه دسته اول ، درمان ضایعات ناشی ازترویج اعتفادات شونیستی در ملت خود، مبارزه با ایده برتری ملتی بر ملت دیگر و احیای حقوق سلب شده ملت ترک آذربایجان شکل گرفته است. یعنی ایده حرکت ملی آذربایجان مبارزه با ملتها نیست بلکه مبارزه با شونیسم یعنی ایده برتری ملتی بر ملت دیگرمی باشد.

طرفداران ایده شونیسم را می توان به گونه ای دیگر بر اساس گرایش های سیاسی در ایران نیز تقسیم کرد[2]:

1. محافظه کاران که در مهره های کلیدی حکومت مرکزی قرار دارند ، اگرچه ایده های شونیستی را به ظاهر حمایت نمی کنند و در مقابل خواسته های حرکت ملی آذربایجان بیشتر موضع سکوت را پیشه نموده اند. ولی واقعه قلعه بابک 83 ، اظهارات نشریات تندرو و امام جمعه های منطقه در این مورد و تدارک دسته نظامی سی هزار نفری بسیج و سپاه در مقابل شرکت کنندگان در این مراسم نشان داد که شکست سکوت را ترجیح داده اند. موضع غیر عادلانه و نابرابر آنها در قبال دو حکومت همجنس اشغالگر اسراییل و ارمنستان نیز ، می تواند موضع آنها را در مقابل ملت آذربایجان نشان دهد.
2. اصلاح طلبان که حداقل در این مورد اختلاف نظر را با محافظه کاران کنار گذاشته و حتی بیشتر از آنها تحت تاثیر اندیشه های شونیستی قرار دارند. سخنان رئیس جمهور مبنی بر تاکید بر زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ملی ، سکوت ایشان در قبال طومارهای متعدد ملت آذربایجان در جهت احیای اصول 15 و 19 قانون اساسی ،سخنان استاندارآذربایجانشرقی در جهت کم اهمیت جلوه دادن مسائل ملی، شاهکار فرماندار اردبیل در دعوت هئیت ارامنه جهت سرمایه گذاری در آذربایجان و مطالب و تحلیلهای نشریات وابسته و بالاخره اظهارات شگفت انگیز آقای خاتمی در جمع مردم کلیبر مبنی بر اینکه این مردم از نژاد اصیل آریایی هستند [3]، همگی نشان از ضدیت این گرایش سیاسی با خواسته ها و حقوق ملت آذربایجان دارد.
3. سلطنت طلبها: خود از نسل بانیان حکومت شونیستی در ایران هستند و احیای حقوق ملتهای ایرانی یعنی دموکراسی حقیقی مانع جدی آنها برای برپایی مجدد حکومت سلطنتی در ایران است. اگرچه هر از چند گاهی جهت عوامفریبی از حکومتهای غیر متمرکز و حتی فدرال سخن می رانند.
4. جبهه ملی : با چهره های نژاد پرستی چون ورجاوند و امیر انتظام و باوند فعال ترین جبهه ضد ملتهای غیر فارس را در داخل و خارج تشکیل می دهند. نامه رهبران این جبهه به وزیر آموزش و پرورش در اعتراض به طرح تدوین کتب درسی بر اساس فرهنگ قومی هر منطقه جزو آخرین اقدامات غیر دموکراتیک این حزب بود.
5. ملی و مذهبی ها و نهضت آزادی: این اقشار نیز که در واقع انشعابی از جبهه ملی هستند نظیر ملیون از یک دموکراسی تخیلی طرفداری می کنند یعنی دموکراسی بدون در نظر گرفتن ابتدایی ترین حقوق ملتهای ایرانی. این احزاب نیز به همراه برادر دوقلوی خود یعنی جبهه ملی به ترعیب دولت از احیای حقوق ملل ایرانی به خصوص ملت ترک و ترغیب آن به مبارزه با حرکت ملی آذربایجان می پردازند. عزت الله سحابی در سخنان خود همیشه ابراز نگرانی می کند که با فروپاشی نظام ، ایران نیز از هم خواهد پاشید و حکومت را به سرکوب حرکت ملی آذربایجان تشویق می نماید.

احزاب کارگری و کمونیستی را که شاید حتی کمتر از احزاب فوق در داخل ایران طرفدار دارند نمی توان جزء طرفداران اصلی شونیسم به شمار آورد ولی این سئوال وجود دارد که این اقشار به حقوق زحمتکشان دنیا الویت می دهند یا حقوق ملی آذربایجان؟ عده ای از حامیان حقوق آذربایجان در گذشته جزء گروههای چپگرا بوده اند وعده نیزدر پیروی از سیاستهای نظام کمونیستی به حقوق ملت آذربایجان پشت پا کرده اند و عده ای از آنها نیز با فروپاشی قطب کمونیستی دنیا به حرکت ملی آذربایجان تمایل پیدا کرده اند. این گروه زمانی می توانند برای حرکت ملی آذربایجان مفید باشند که فارغ از ایدئولوژی خود و در راستای اهداف مشترک ملی مردم آذربایجان مبارزه کنند.
آری حقیقت این است که ملت آذربایجان در این مقطع زمانی نمی تواند و نباید از احزاب سراسری جهت احیای حقوق اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خود انتظار کمک ویاری داشته باشد. چراکه در ایران سراسری فکر کردن یعنی فقط ملت فارس را در نظر گرفتن. بیماری شونیسم آنچنان گریبانگیر ملت فارس از مردم عادی گرفته تا فعالین سیاسی و اجتماعی آن شده است که قبل از درمان آن نمی تواند به رفیقی قابل اتکا تبدیل شود. البته این عبارت به معنی دشمنی با ملت فارس نیز نیست چراکه این ملت خود جزء قربانیان اندیشه شونیسم هستند. اندیشه ای که با القاء غروری کاذب ناشی از تاریخ و هویت مصنوعی آنچنان این ملت را غرق در رویاهای باستانی از دست رفته کرده است که در گریز از مشکلات حال نیز با استمساک به تخیلات آریایی خود التیام می یابند.
قلعه بابک 83 نیز درسی دیگر برای ملت آذربایجان بود که بداند دیگران برایش اشک نخواهند ریخت. قورولتای سالانه قلعه بابک بزرگترین تجمع اعتراض آمیز در تاریخ بعد از انقلاب و شاید نمادی از وسیعترین حرکت ملی دنیا در سده اخیر باشد. قلعه بابک امسال با سرکوب گسترده و دستیگیریهای وسیعی از طرف حکومت مرکزی مواجه گشت. ولی با کمال تاسف این واقعه بزرگ و پر اهمیت انعکاسی بسیار اندک و حتی تحریف شده در رسانه های سراسری ایران وابسته به ملت فارس داشت. خواه رسانه های وابسته به دولت و حکومت و خواه در رسانه های اپوزیسیون که مدعی دموکراسی و آزادی بیان و مبارزه با سانسور در ایران هستند.این رسانه ها حتی با تحریف ماهیت حرکت آزادیخواهی و مدنی آذربایجان شرکت کنندگان در قورولتای بابک را شورشی و تجزیه طلب معرفی کرده اند و جزچند خبر انگشت شمار از چند رسانه محدود ، خبری از اطلاع رسانی صحیح نبود. بار دیگر گردانندگان این رسانه ها چه آنهایی که در داخل و چه آنهایی که در خارج منتشر می شوند نیمه پنهان خود را نشان دادند. حتی نشریات اپوزیسیون نیز که جمهوری اسلامی را محکوم به سانسور و بایکوت خبری کرده و مدعی دموکراسی وآزادی هستند تاب و توان شنیدن و انعکاس خواسته های بخشی از مردم ایران را ندارند. خبر دیگری که در نشریات سراسری سانسور شد خبر مسافرت هئیت بلند پایه دولت ارمنستان به دعوت فرمانداری اردبیل به این شهر جهت بررسی فرصتهای سرمایه گذاری و متعاقب آن اعتراض و تحصن عده ای از مردم غیور این شهر در مسجد سرچشمه و ضرب و شتم و دستیگری عده ای از معترضین توسط نیروهای دولتی بود. قطعا خبر تجمع قلعه بابک و تحصن مردم شهر اردبیل کم اهمیت تر از اخبار احضار الیاس حضرتی به دادگاه ، بازگشت اشکوری به زندان ، تفهیم اتهام به فاطمه حقیقت جو، پیش بینی اوضاع جوی و یا اخبار ورزشی نبوده است! از نظر فعالین سیاسی سراسری یا همان مدافعین ملت فارس و مخبرین وابسته اخبار مربوط به ملت آذربایجان با دیگر مناطق فرق می کند و سانسور در این مورد مجاز می باشد. گویا محورو معیار دموکراسی و آزادی بیان ادعا شده توسط این گروه، افکار و مصلحت اندیشی و منافع شخصی این افراد می باشد. حال چه فرقی بین این مدعیان دروغین دموکراسی و دیکتاتورهایی می ماند که مدعی مخالفت با آنها هستند!؟ آیا آنها هستند که تشخیص می دهند کدام خواسته مردم صحیح و کدام صحیح نیست؟ خواه این خواسته حق آموزش به زبان مادری باشد ، خواه اجرای یک حکومت غیر متمرکز ، و حتی خواه جدایی از ایران. همگی خواسته هایی هستند که طبق اصول دموکراسی و حتی بیانیه حقوق بشر قابل ابراز و احقاق هستند. حال که تمامی احزاب وابسته به ملت فارس حقوق ابتدایی ملت ترک آذربایجان را در چهارچوب کشور ایران قابل احقاق و حتی قابل طرح نمی دانند ، چرا ما باید به فکر آنها باشیم و انرژی خود را همچون تجربه های سابق برای آزادی و آبادی کل ایران صرف کنیم. آنها که ما را جزئی از ملت ایران نمی دانند ، چرا ما باید در فکر سراسر ایران باشیم؟ ودر ازای پاداش فداکاری و زحمات خود حتی اجازه آموزش به زبان مادری خود را هم نداشته باشیم!

و اما چه باید کرد؟

1. در مقطع فعلی باید به فکر منافع ملت خود باشیم و از اتلاف انرژیهای خود در جهت منافع سراسری پرهیز کنیم. البته این هم به معنای دشمنی با ملت فارس و یا ملتهای دیگریا اقدام علیه منافع آنها نیست . بلکه به معنی شروع حل مسائل از ملت خود و منطقه خود است. هرگاه به مسائل خود فائق آمدیم و حقوق خود را گرفتیم ، آنگاه می توانیم به دیگران نیز کمک کنیم . البته به شرطی که دیگران نیز دست از عداوت با ما برداشته باشند. مطمئنا ما اول مسائل خانه خود را حل می کنیم بعد مسایل همسایه را. ما در حرکتهای خود باید منافع ملت ترک آذربایجان را در الویت قرار دهیم و هر نوع همکاری و دیالوگ با ملتهای دیگر به خصوص ملت فارس باید با در نظر گرفتن این محوریت باشد. الویت دادن به منافع ملت خود نیز به معنی تجزیه کشور نیست ، تجزیه کشور با شرایط فعلی به نفع ملت ما نیز نخواهد بود[4]. الویت دادن به منافع ملی خود واکنشی لازم در مقابل سیاست حکومت مرکزی در الویت دادن به منافع ملت فارس و ضدیت با منافع ملت ماست.

2. ملت ما نباید همچون گذشته پیشرو در انقلاب یا تغییر حکومت مرکزی باشد. تغییر حکومت مرکزی در ایران تا کنون دردی از ملت آذربایجان دوا نکرده و نخواهد کرد ، بلکه مشکل اصلی ملت آذربایجان و دیگر ملتهای غیر فارس وجود خود حکومت مرکزی است و تنها راه حل برقراری دموکراسی واقعی در ایران برقراری حکومتی غیر متمرکز می باشد. و این اصل یعنی برقراری حکومتی غیر متمرکز و فدرال باید شرط غیر قابل بحث و مذاکره ملت آذربایجان برای مشارکت در هر نوع اصلاحات یا انقلاب سراسری باشد. ملت آذربایجان نباید فریب احزاب سراسری را بخورد که می خواهند از انرژی ملت پرتوان آذربایجان جهت تغییر حکومت به نفع خود سوء استفاده کنند. و این ملت نباید فریب ایده تقدم تغییر حکومت مرکزی به برقراری سیستم غیر متمرکز را نیز بخورد. دموکراسی در ایران بدون برقراری حکومت غیر متمرکز امکان پذیر نیست و دموکراسی حقی است که نمی توان آن را بر اساس مصلحت شخصی عده ای به اصطلاح روشنفکر جیره بندی کرد.

3. باید هر چه سریع تر به فکر تشکیل و تقویت احزاب خاص ملت خود باشیم و از حمایت اعضا و عضویت در احزاب سراسری به پرهیزیم . و اگر مصلحت در شرکت در انتخابات سراسری باشد از نامزدهای احزاب خود و یا نامزدهای مستقل وابسته به حرکت ملی آذربایجان حمایت کنیم.

4. فعالیت خبر رسانی خبرگزاریهای خودجوش و غیر رسمی حرکت ملی آذربایجان در جریان قلعه بابک 83 و دیگر حوادث اخیر، علی رغم موانع فراوان ، قوی و دقیق بوده است. زخمات این افراد قابل تقدیر است و باید به این فعالیت پر ارزش فرم و تشکل بیشتری داد.

5. نشریات محلی طرفدار حرکت ملی آذربایجان باید مورد حمایت بیشتر مردم قرار گیرد تا نشریات سراسری. خرید و حمایت مالی این نشریات و دادن آگهی در این نشریات به جای نشریات سراسری و تبلیغ رسانه های اینترنتی از راههای این پشتیبانی است.

6. وقت و انرژی خود را به جای یادگیری و ترویج ادبیات و موسیقی و فرهنگ فارسی صرف فرهنگ غنی و قوی خود کنیم که حتی گوشه ای از آن را نمی دانیم.اول فضولی را بخوانیم بعد حافظ و شکسپیر را. سالن های کنسرت موسیقی ملی خود را پر کنیم. بیشتر از آنچه که به آموزش زبان انگلیسی فرزندان خود اهمیت می دهیم ، به یادگیری زبان مادری آنها ولو به صورت خصوصی توجه کنیم.

7. سعی کنیم اقتصاد محلی خود را برپا کنیم. اگرچه این امر بدون هدایت و برنامه ریزی دولتی مشکل است. ولی حداقل می توانیم از سرمایه دارانی که سکونت در شهر خود را ترجیح داده اند حمایت بیشتری کرده و سرمایه داران مهاجر را به بازگشت تشویق کنیم. اجناس تولید ملت ومنطقه خود را برای خرید ترجیح دهیم حتی اگر کیفیت کمتری داشته باشند.

8. همکاری با حرکتهای ملی ضد شونیسم دیگر ملتهای غیر فارس باید مورد توجه حرکت ملی ما قرار گرفته و براساس هدف مشترک مبارزه با شونیسم و برقراری حکومت غیر متمرکز در ایران اختلافات ما بین حل گشته و روابط همکاری تقویت گردد.


یاشار تبریزلی 08.08.04
www.dushunceler.persianblog.com


مراجع:


1. http://www.tribun.com/1200/1233.htm
2. http://www.tribun.com/1300/1396.htm
3. http://www.isna.ir/news/NewsCont.asp?id=414028
4. http://dushunceler.persianblog.com/1382_10_dushunceler_archive.html#1256384